دود همه حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا و برو بیش از همه سال بود. زنها ناهارشان را سر پا خورده بودند و هرچه کرده بودند، نتوانسته بودند بچهها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهایشان را از سر بردارند و توی بغچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند. داد و بی داد بچهها که نحس شده بودند و خودشان نمیدانستند که خوابشان میآید - سر و صدای ظرفهایی که جا به جا میکردند - و برو بیای زنهای همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و توروق کفش تختهای سکینه، کلفت خانه - که دیگران هیچ امتیازی بر او نداشتند - همه این سر و صداها از لب بام هم بالاتر میرفت و همراه دود دمهای که در آن بعد از ظهر از همه فضای حیاط بر میخاست، به یاد تمام اهل محل میآورد که خانه حاج عباس قلی آقا نذری میپزند. و آن هم سمنوی نذری. چون ایام فاطمیه بود و سمنو نذر خاص زن حاجی بود.
۰۱ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۲
۰ نظر