-زن و شوهر رو کسی نیست بیارشون پیش هم. اگر کسی واسطه میشد، راضی میشدند و از هم جدا نمیشدند.
روبروییش گفت: آره، مثلا فلانی، جریانش رو میدونی؟ مادر خانمش نمیگذارد زنش برگرده خانه.
-اتفاقا دیدمش، میگفت: هنوز میخوام زنم برگرده.
برای من هم تعریف کرده، میگفت: «زندگی خوبی داشتیم. کار، خانه و دو تا دختر کوچولو تا اینکه زنم با خواهرش وارد چشموهمچشمی شد و افتاد در مارکها و مدلها و مد روز؛ تلویزیون خواهرش را دید که 50 اینچ است، آمد 60 اینچاش را خواست. ماشین ظرفشوییاش را دید، آمد مدل بالاترش را خرید و همینطور ادامه داد تا این شد وضعمون؛ با دو تا دختر کوچک، او جدا و من جدا. حالا هم باید سرگردان دادگاه باشیم. زن خوبی است، اخلاقش خوبه، هنوزم میخوامش ولی کاش او هم...»