بازی گرم است، توپ را محکم شوت میکنند، به هم خطا میزنند، یقه هم را میگیرند، نقشه میکشند که چهطور حریف را شکست بدهند ولی همین که سوت پایان زده شد باهم دست میدهند و توپ را برمیدارند و باهم میروند خانه تا فردا و دوباره زمین
خاکی و بازی. انگارنهانگار که این همه دادوبیداد کرده بودند و برای
هم کُری خواندهاند.
مثالهای دوتایی و روبروی هم زیادی وجود دارد که انگار باهم در تضادند ولی
وقتی نزدیکتر میروی میبینی مسئله خاصی در بین نبوده است. اگر هم هست مهم نیست. نه کسی را مسلمان
میکند و نه کافر. تا وقتی واردش نشدی به قاعده است ولی اگر شدی همه چیز را نابود میکند.
ولی اصلا کلا تضاد خودش به خودی خود برای انسان جذاب است. بخاطر همین هم هست که خیلی ها از آن استفاده می کنند تا چیزی را که طی صدسال هم به آن نمیرسند در زمان کوتاهی بدست بیاورند. دعوایی را ایجاد می کنند و تا مردم بفهمند که اصلا مسئلهای نبوده که در آن وارد شدهاند و ارزشش را نداشته کلی ضربه ناحق به همه وارد شده و خون ریخته شده و حضرات استفادهاش را بردهاند.
مثل استقلال و پیروزی.
مثل دعوای دو خانواده بر سر یک بُز یا فلان حرفی که فلانی به فلان کس گفته است.
مثل عرب و عجم.
مثل کردستان ایران و کردستان عراق.
اصلا دوگانه سازی شغل پردرآمدی است، درآمدی که بوی خون میدهد.
---
آیا اصولگرا-اصلاحطلب یک دوگانهسازی دیگر نیست؟
آیا تضادی که بین این دو طیف مطرح است را عدهای برای دور زدن استقلال سیاسی مردم ایجاد نکردهاند؟
«اصلاحطلب»ها واقعا یک طیفاند. طیفی با هدفی مشخص و سازکاری که براساس آن درحال تلاش اند.(اینکه این تلاش چقدر در جهت پیشرفت امت و مردم ایران است جای بحث دارد) این را حرکتشان از قبل خرداد 1376 تا بعد خرداد 76 و مجلس ششم و درگیریهای سال 78 و وقایع کوی دانشگاه مسائل مربوط به نامه جام زهر و تحصن آخرین روزهای مجلس ششم و وقایع سال 1388و... می توان فهمید و از همین رهگذر هدفشان را درک کرد.
اما آیا «اصولگرا» هم یک طیف است؟میگویند هرکس امام و رهبری، نظام اسلامی و قانون اساسی را قبول داشت اصولگراست ولی آبا در برهههای تاریخ اثری از نمایندگان این طیف پیدا می کنیم؟ اسما هستند ولی رسما چه؟
دولتهای نهم و دهم که به دولت اصولگرایان معروفاند در واقع خود را محصول اتفاقنظر مردم بر ادامه انقلاب و ضدیت با اشرافیگری و دستبوسی مستکبران و باصطلاح گفتمان سوم تیر میدانست. اصلا در آن انتخابات کاندیدای معرفی شده توسط اصولگرایان شخص دیگری بود. مجلس هفتم هم حاصل ضدیت مردم با این روحیه در مجلس ششم بود ونمایندگان داعیه رفتار متناسب با ارزشهای انقلاب را داشتند. مجلس حاضر هم در آن اصولگرایان اکثریت و اصلاحطلبان اقلیتاند، چقدر در جهت ادعاهای اصولگرایی حرکت کرده است؟ طرح نظارت بر نمایندگان کجاست؟ در رای اعتماد دادن به وزرا طبق لابی عمل کردند یا طبق سنجش میزان کارایی وزرا در خدمت به امت و مردم؟ در مسائلی که وزرا برای مردم پیش آوردند چه؟ در برجام چگونه نقد و تحلیل می کردند؟ وقس علی هذا.
اصولگرا یک جناح موهوم و غیرواقعی است.
دوگانه اصولگرا-اصلاحطلب فقط در جهت دوگانه سازی کشور و گرفتن استقلال سیاسی مردم است. انتخابات 92 مطرح شد که نماینده باید از رجال سیاسی کشور چندین امضا جمع کند تا اجازه ثبت نام پیدا کند. الآن مطرح است که انتخابات مجلس استانی برگزار شود پس فردا اگر نگفتند فضای سیاسی کشور را به دو حزب اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم.