روبروی میز ایستاد. میز وسط خیابان بود و سایبانی داشت. رویش دو صندوق جمعآوری کمک با آرم کمیته امداد امام خمینی قرار داشت. روی یکی نوشته بود کمک به نیازمندان و روی دیگری کمک به مردم فلسطین. دقیق شد روی نوشتههای چسبیده به صندوقهای کاغذی روی میز.
حین اینکه کمکی که داشت را در صندوق میانداخت، گفت: نگاه کن، دارم پول را در صندوق کمک به مردم فلسطین میاندازم، صبح نیان بگن از ما کندن و بردن؛ همین الآن گفته باشم.